تنهــايي،
آدم را حشــره شنــاس مــي کنــد!
حتــي نــايــاب تــريــن عنکبــوت هــاي دنيــا هــم،
کنــج ديــوار اتــاق مــن،
تــار تنيــده انــد . . .
تنهــايي،
آدم را حشــره شنــاس مــي کنــد!
حتــي نــايــاب تــريــن عنکبــوت هــاي دنيــا هــم،
کنــج ديــوار اتــاق مــن،
تــار تنيــده انــد . . .
بزرگترین عیب موسیقی این است که به آدم کمک میکند از تنهایی خودش لذت ببرد و او را
در
این تنهایی منفعل رها میکند. برای آدم افسرده گوش کردن آهنگ مثل سم است. آنها که
افسردگی شدید را تجربه کردهاند میفهمند چه میگویم، وقتی هدفون را در گوشت
میگذاری عملا خودت را ایزوله میکنی. دیواری دور خودت میکشی و از جداافتادگی
خودت از
بقیه آدمها لذت میبری. در خیابان راه میروی در ماشین نشستهای در صف ایستادهای در
ازدحام به جمعیت تنه میزنی اما در همه این موقعیتها تنها هستی و موسیقی به تو کمک
میکند از این تنهایی مخرب لذت هم ببری. این لذت بردت از تنهایی، ابتدا یک مکانیزم
دفاعی
در برابر افسردگی است اما به مرور تبدیل به وضعیتی پایدار میشود که تو و افسردگی را به
هم عادت میدهد. به مرور تو تبدیل به بیماری میشوی که از بیماریات لذت میبری و نه
تنها به دنبال درمانش نمیروی بلکه به آن افتخار هم میکنی.
ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ
ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ
ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ
ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﻏﻢ ﺍﻧﮕﯿﺰ ﻧﯿﺴﺖ !
ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ
ﻧﺎﻡ ﺑﯿﻬﻮﺩﻩ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺳﺖ
ﻭﻗﺘﯽ ﺑﯿﺪﺍﺭﯼ
ﺧﺴﺘﻪ ﻭ ﻏﻤﮕﯿﻨﯽ
ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺑﯽ ﮐﺎﺑﻮﺱ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯽ !
ﻭﻗﺘﯽ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ !
ﺳﺮﺩﺕ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ
ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺑﺮﻑ
ﺭﻭﯼ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻥ ﻫﺎﯾﺖ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ
ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ
ﺟﻬﻨﻤﯽ ﻧﺎﻣﺘﻌﺎﺭﻑ ﺍﺳﺖ
ﺟﻬﻨﻤﯽ ﺑﺎ ﺁﺗﺶ ﺳﺮﺩ
ﻣﯿﺎﻥ ﺷﻌﻠﻪ ﻫﺎ ﺍﺯ ﺳﺮﻣﺎ ﯾﺦ ﻣﯽ ﺯﻧﯽ !
ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﻫﻮﻝ ﺁﻭﺭ ﺍﺳﺖ
ﭘﺮ ﺍﺯ ﻇﻠﻤﺖ ﻭ ﻧﺎ ﺷﻨﺎﺧﺘﮕﯽ
ﻣﺜﻞ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﻣﺘﺮﻭﮎ ﺩﺭ ﺣﺎﺷﯿﻪ ﺟﻨﮕﻞ
ﻋﺒﻮﺭ ﻧﺴﯿﻤﯽ ﺍﺯ ﻻﺑﻼﯼ ﻋﻠﻒ ﻫﺎ
ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺍﺕ ﮐﻨﺪ .
ﻭﻗﺘﯽ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ
ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﻭ ﻫﻤﻪ ﮐﺲ ﭘﻨﺎﻩ ﻣﯽ ﺑﺮﯼ
ﭘﺨﺶ ﻣﯽ ﺷﻮﯼ
ﺩﺭ ﮐﻮﭼﻪ ﻭ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ
ﺑﻪ ﺟﺎﻫﺎﯾﯽ ﻣﯽ ﺭﻭﯼ ﮐﻪ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺑﺮﻭﯼ
ﺑﻪ ﺁﺩﻡ ﻫﺎﯾﯽ ﺳﻼﻡ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ﮐﻪ ﻧﺒﺎﯾﺪ ....
ﻣﺤﺒﻮﺏ ﻣﻦ !
ﺑﯿﺎ ﺩﺳﺖ ﻣﺮﺍ ﺑﮕﯿﺮ ﻭ ﻣﺮﺍ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺑﮑﺶ !
ﺍﺯ ﮐﺎﻓﻪ ﻫﺎﯼ ﺩﻭﺩ ﻭ ﻧﯿﺸﺨﻨﺪ
ﺍﺯ ﮔﻠﻮﯼ ﺷﺐ ﻫﺎ
ﺍﺯ ﮔﻞ ﻭ ﻻﯼ ﺭﻭﺯﻫﺎ
ﻣﻦ ﭘﺮﺍﮐﻨﺪﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ
ﺑﯿﺎ ﻣﺮﺍ ﺟﻤﻊ ﮐﻦ ﺍﺯ ﮐﻮﭼﻪ ﻭ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ
ﺑﯿﺎ ﻣﺮﺍ ﺟﻤﻊ ﮐﻦ ﺍﺯ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ !
ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺩﺭﻧﮓ ﺩﺭ ﺳﻨﮓ ﺍﺳﺖ
ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻥ ﺍﺯ ﯾﺎﺩ ﺁﺩﻡ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ
ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ
ﺩﺭﺳﺖ ﻣﺜﻞ ﭘﯿﺮﯼ ﺳﺖ
ﺧﻤﯿﺪﻥ ﺗﮏ ﺩﺭﺧﺖ ﺍﺳﺖ
ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺗﺠﺴﻢ ﺭﺍﻩ ﻫﺎﯼ ﻣﺴﺪﻭﺩ ﺍﺳﺖ
ﺑﯿﭽﺎﺭﮔﯽ ﺭﻭﺑﺎﻩ ﺍﺳﺖ
ﺩﺭ ﯾﮏ ﻗﺪﻣﯽ ﻣﺮﮒ ﻭ ﺗﺮﻥ .
ﻣﺤﺒﻮﺏ ﻣﻦ !
ﻣﻦ ﺗﻨﻬﺎﯾﻢ ﺑﯽ ﺗﻮ
ﻫﯿﭻ ﮐﺎﺭﯼ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﻢ ﺑﮑﻨﻢ
ﺩﯾﮕﺮ ﺷﻌﺮ ﻫﻢ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﻢ ﺑﻨﻮﯾﺴﻢ
ﻭﺍﯾﻦ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺗﻠﺦ ﺍﺳﺖ
ﺗﻠﺦ ﻣﺜﻞ ﻧﮕﺎﻩ ﻧﻮﺍﺯﻧﺪﻩ ﺍﯼ ﮐﻪ
ﺑﺎ ﺩﺳﺖ ﻫﺎﯼ ﺑﺮﯾﺪﻩ ﺑﻪ ﭘﯿﺎﻧﻮ ﻣﯽ ﻧﮕﺮﺩش
من همونم که همیشه غم و غصهم بیشماره
اونی که تنهاترینه، حتا سایه هم نداره
این منم که خوبیامو کسی هرگز نشناخته
اون که در راه رفاقت همهی هستیشو باخته
هر رفیق راهی با من دو سه روزی همسفر بود
ادعای هر رفاقت واسه من چه زودگذر بود
هر کی با زمزمهی عشق دو سه روزی عاشقم شد
عشق اون باعث زجر همهی دقایقم شد
اون که عاشق بود و عمری از جدا شدن میترسید
همهی هراس و ترسش به دروغش نمیارزید
چه اثر از این صداقت، چه ثمر از این نجابت
وقتی قد سر سوزن به وفا نکردیم عادت
ترانهسرا: ﺑﻴﮋن ﺳﻤﻨﺪر
میخواهی بروی؟بهانه میخواهی؟بگذار من بهانه را دستت دهم.. برو و هر کس پرسید
بگو: لجوج بود..همیشه سرسختانه عاشق بود... بگو فریاد میکرد..همه جا فریاد
میکرد فقط مرا میخواهد... بگو دروغ میگفت..میگفت هرگز ناراحتم نکردی... بگو درگیر
بود..همیشه درگیر افسون نگاهم بود... بگو او نخواست..نخواست کسی جز من در
دلش خانه کند.... اینهمه بهانه برایت آوردم.حالا اگر میخواهی برو...به سلامت!!!
.
.
.
.
.
.
.
دختر خانمی که میگی با چند تا پسر دوستی و به این کارت افتخار میکنی،
دختر خانمی که چپ چپ نگاه کردن یه پسر و میری واسه دوستات تعریف میکنی و دلت خوشه که
دوستات به تو حسودیشون شده،
دختر خانمی که میگی از این سر خیابون تا اون سر خیابون، برات صف کشیدن و کیف میکنی،
آقا پسری که افتخارت اینه که جلو پای هر دختری می ایستی، بهت پا میده،
آقا پسری که دلت خوشه هر روز با یه رنگ دختر میری بیرون،
آقا پسری که دلت خوشه به موهای سیخ سیخیت و فکر میکنی دخترا بهت نه نمیگن،
بله با شمام
.
""جنس ارزون، زیاد مشتری داره.""
تعداد صفحات : 2